در دهه 1650 و در دوران امپراتوری مغول، «ویرا مالو» یک یاغی شبیه رابین هود با انگیزه‌های پنهانی است که مأموریت می‌یابد الماس کوه نور را از کاخ اورنگ‌زیب بدزدد. او برای انجام این مأموریت گروهی از افراد نامتعارف اما بااستعداد را گرد هم می‌آورد تا نقشه جسورانه خود را عملی کند.

رامبابو یک مکانیک است و در گاراژ خود مشغول به کار است ولی خصوصیتی دارد و آن این است که نسبت به بی عدالتی حساس است و بعنوان یک شهروند مسئول ، از هیچ تلاشی برای عدالت فروگذار نمی کند. وی وارد عرصه خبرنگاری می شود ولی وقتی یک خبرنگار توسط یک سیاستمدار کشته می شود ، رامبابو تصمیم می گیرد حرفه سیاسی وی را نابود کند...

مردی تبعید شده از خانواده پس از به قتل رسیدن پدر میلیاردش به شکل یک کارمند وارد کارخانه پدرش میشود تا سرنخ هایی از قتل پدرش بدست اورد و...